آنچه که هنوز مانده در من و کمک میکند که خودم را گم نکنم٬ته ماندهی شرافتم است. آدمها را تصمیمهای گردنههای سخت میسازد. پرسید که چطور توانستی؟ جوابش از انجام سختتر بود:« آنچه پیش از هرچیز دیگری اهمیت دارد٬ هویت فردی من است. چطور میتوانم تن به حادثهای بدهم که هرچند اشهی و احلی٬ جدا از من است؟ در مسئله تناقضی هست که قبول فرض را ناممکن میکند. میدانی؟ یعنی که در این سیر حکمت٬ در قصهی پیشنوشتهای که هرچیز در آن سرجای خود ایستاده٬ جای من اینجا نیست که اگر قرار باشد خودم را جا بدهم٬ دیگر من نمیشوم. عوض میشوم. هویت من از دست میرود.» نگرانتر پرسید:« و حالا چه میکنیم؟» -«به چشم خویشتن سیر میکنیم که چهطور٬ هر آنچه که مال قصهی ما نیست٬ میرود.» +«اگر به دنبال محمل بگرییم به زاری که ناقه در گل بمونه چی؟» میداند جواب را٬ نمیگویم. باز میپرسد:« لازمه این همه رفتن؟» سر تکان میدهم که نیست:« راستش این است که هرچیز اگر ارتباطی به قصهی ما نداشت٬ از همان اول سر نمیرسید. اگر آمده٬ پس جایی دارد. گاهی اما در قالبش جا نمیگیرد. آن وقت اگر احساس کند «خودش» در خطر است٬ میرود.» باز میپرسد:« لازمه رفتن؟» نیست:« فکر نمیکنم. اگر بزرگ باشیم٬ میشود بدون آنکه نیاز به تغییر اصل خود باشد٬ نقشمان را در قصهی دیگران قبول کنیم. در واقع آن هم جزئی از خود ماست بی آنکه تمام ما باشد.» -« این را هم همانجا یاد گرفتی که..» +« بله٬ همان.» -«ما نمیرویم؟» +« نه٬ روش ما این نیست.» -«پس چه کنیم؟» +«صبر. شاید آخر شاخه نبات دادند بلاخره.» ساکت میشود.فکرش میرود به اینکه دو روز است چای نخورده. دوباره صدایش میزنم:« ببین٬ حالا٬ بعد از همهی اینها٬ یک وقتهایی هماستثنایی هست. یعنی میخواهم بگویم گاهی عیبی ندارد.» حواسش نیست. خوابش برده.
یک بشقاب گاتا٬ دو لیوان شربت بیدمشک نسترن. جلفا بود آنجا. از دیدار کلیسای وانک برگشته بودیم که لحن و هوایش آمیخته بود به سکون و سکوتی که راه به گذران زمان ندادهبود. بیرون که آمدیم گفتم انگار از یه دنیای جادویی رونده شدیم.
بعدش پناه بردیم آنجا. دو لیوان شربت بیدمشک نسترن که رویش کمی گل خشک بود و یک بشقاب از گاتاهایی که دلشان گرم بود هنوز.
خ.دوستی.
مورد اول: تا ۱۲ آبان٬ مصلی امام ٬ نمایشگاه مطبوعات به راهه. اگر که رفتید٬ به غرفهی ۱۳۷ ٬ غرفهی چلچلراغ هم سری بزنید. من هم دوشنبه یحتمل از ساعت سه اونجا خواهم بود.
مورد دوم: اگر پنجره مخاطب اصفهانی دارد که مایل به دیدار وبلاگی میباشد٬ کامنت خصوصی بفرمایید لطفا.