کاش از فقدان مینوشتم، از خاطرهی دستها روی دیوارهای خانه، از نارنجی پنهانشده زیر کاغذدیواریهای گلبرجسته. کاش در سکوت نیمهشب خانه که چشمهایم حرکت سایهها را رد میزد، از صوت داوودی تو مینوشتم. از زیر آواز زدنت، سعدیات، بنانت، خراسانت. کاش به جای هربار بغض در گلوم، عطر چادرت را در فاصلهی کلمات پخش میکردم. کاش بوی موهای تو را مینوشتم. کاش خاطرم میماند بار آخر که در آغوشت به آسمان پرستارهی حیاط نگاه کردیم، در گوشم چه گفتهای. کاش تصویر بعدازظهرهای کودکیام را مینشاندم جای دستوپادردهای شبانهات. اگر این آخرین نوشتهی من بود، تمام سالهای نبودنت را مینوشتم در خاطرهی معمولی آن شبهای بارانی که از راه میرسیدی و دستانت بوی نان میداد و موهای تر تابدارت بوی یاس. از دوریات ترانه میخواندم، قصه مینوشتم، مدادرنگیهایت را میآوردم و آسمان میکشیدم. هنوز هربار به خانه میرسم و دستهای کوچک تو دور پاهایم حلقه نمیشود، آه میکشم و آه نمیآِید. قایقهای کوچک کاغذی درست میکنم برای جوی خشک کوچه. دلتنگ سنگینی سرت روی شانهام میشوم و دستهایت دور گردنم. نفسهای گرمت که وقتی راه میبردمت و شعر میخواندم آرام میشد و به خواب میرفتی. بار اول که دیدمتان، از دستهای من کوچکتر بودید. کاش از تو مینوشتم که مرا دوست داشتی و یادت نمیآید. مرور میکردم هربار را که کنارت گریه کردهام و مینوشتم از آن وقتی که خندههای بلندت را درآوردهام. از قابها که به جای آدمها. دستخطها به جای شنیدنها. کاش هربار چشمهایم را میبستم و از لبخند تو مینوشتم. کاش مینوشتم چهقدر میخواستم کاش نبود این خواستنها. چهقدر میخواهم نبودن هیچکدامتان نبود و من این آدم دور از شما نمیشدم. کاش میتوانستم بگویم زندگی بیانصافی کرده، من هیچوقت تحمل نبودنتان را نداشتم، ندارم، ندارم. من هیچوقت نبودنتان را نخواستم. همهسال با خودم حملشان کردم و هیچچیز نگفتم، نه در خاطر و خلوتم، نه هیچوقت پیش شما. من رنجهایش را برای خودم برداشتم تا خاطر شما از من راحت باشد. رفتنتان، بزرگشدنتان، در زندگی و مرگ غرقشدنتان. من اما هیچوقت نخواسته بودم. زندگی همهچیز را از آدم میگیرد اما در نبودن چیزی نیست که بشود گرفتش، فقدان همیشه میماند. من کودکیام را به تو دادم، نقاشیهایم را به تو. آوازهایم را لالایی تو کردم، هرچه نوشتهام برای تو. من خوابم را به تو دادم و قلبم را به این پنجره که هربار زمستان زد، از بنفشهها نوشت تا خاطر آرمیدهات را گذری، نظری، نرنجاند.