من که اینقده دلم تنگِ اینجا شده بود که در وصف نمیگنجه :) ترجیح میدم لبخند بزنم و چشم به راه چکههای درخشان و خنک اینجا بمونم :)
میدونم. من هم. سلام :)
چه خوب که پنجره را باز نمودید😊
نمودن رو بهتره در معنای جلوهکردن و نشاندادن و آشکارکردن به کار ببریم.
دیدی گاهی وقتا توی بهار
هوا گرم میشه
بعد یه بادی از لای پنجره میاد...
کیف میکنی
خنکیش حس خوبی میده
چشماتو میبندی از لحظه لذت میبری؟
تو همون مایه ها...
تو همون مایهها :)
پنجره باز میشود و نسیم شهریوری است که میوزد و میآید...
بچهها طبعآزمایی میکنند :))
ای کاش که این پنجره همیشه باز باشه...
:)
بعضی وقتها بیرون صدای موتور میاد. از صدای موتور متنفرم.
أواز خوش پرندهها میاد از پنجره، سکوت هم جزئی از آوازه بالاخره :))
من هم همینطور فکر میکنم.
الان این باریکهی نوری بود که صبحا از پنجره میخزه تو!؟
بیشتر بازکردن پنجرهست برای اومدن هوای تازه تو اتاقی که بوی موندگی و کهنگی گرفته.