امتیاز آخر را که گرفتیم و جام قهرمانی را دادند به تیم ملی والیبال، مامبزرگ تلفن و دفترچهی سبزش را برداشت و زنگ زد به پسرخالههای اهل ورزشم و به دانهدانهشان تبریک گفت.
امتیاز آخر را که گرفتیم و جام قهرمانی را دادند به تیم ملی والیبال، مامبزرگ تلفن و دفترچهی سبزش را برداشت و زنگ زد به پسرخالههای اهل ورزشم و به دانهدانهشان تبریک گفت.
همیشه بودنشون نشونه ی زندگیه واسه من اقلا
نقطهی امن زندگیه. وقتی هول و ولا میگیره ما رو، میبینی که در گذر این همه سال و این همه تکاپو همچنان آرام و استوار موندهند.
چه ادم اهل دلیه انصافا :-)
بیشتر از هرچیز دلم میخواد صداشو بشنوم...
برای شما هم که فرستادم.
بین خودمون باشه. یه لحظه مامبزرگ رو با لباس دوم تیم ملی والیبال تصور کردم که یه وُوُزِلا دستشه و روی دو طرف صورتش پرچم ایران رو نقاشی کرده :)
میدونی من طرفدار منچسترم ولی از قشنگترین خاطرههای فوتبالیم تماشای بازی لیورپول و رم توی لیگ قهرمانان با مامبزرگه. بینظیر بود.