شنبه ۱۴ مهر ۹۷
فکر کنم یک جادویی در خودش داره، که غم من رو، غم تو رو، غصهی مادری که جوون داده رو، متصل میکنه به منبع اندوه پایان ناپذیر زندگی. رشتهای میشه که همهمون رو هنگامهی غصه کنار هم نگه میداره. همون حسی که باعث میشه اینجا منتشرش کنم تا تنهایی به دوش کشیدن رو ازم جدا کنه.
معذرت میخوام. متوجه نبودم که مشکل به وجود میاره.
وقتی بارون میاد چیکار میکنید؟ آیین خاصی دارید؟ من معمولا دعا میکنم. شعر یا ترانهای با خودم زمزمه میکنم. یا اجازه میدم که خاطرات من رو در خودشون غرق کنند.
امیدوارم افکار دلپذیری مشغولت کنه.
سکته چرا؟؟ می نویسیم که ما. این همه هم با عشق و علاقه می نویسیم.